هر شب تنهایی
عشق بی پایان....
درباره وبلاگ


خوش امدی عزیزم...........

پيوندها
ورود بی جنبه ها ممنوع+18
chiz miz
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان asheghetam و آدرس ali7575.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 52
بازدید هفته : 196
بازدید ماه : 175
بازدید کل : 36397
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 55
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


فال امروز
 src="http://pichak.net/blogcod/random-photos/random.js">
..

طالع بینی
فال امروز
 ازدواج

style='display:none'>

ابزار چت روم

چت روم



src="http://pichak.net/blogcod/up/js/12.js">

<-PollName->

<-PollItems->

مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس

 

.

دريافت كد بwww.bahar22.com -->



نويسندگان
aliagha

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 22:52 :: نويسنده : aliagha

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 22:51 :: نويسنده : aliagha

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : aliagha

 آدمها در واقع ثروتمند هستن اما خودشون خودشونو رو تو راه نا امیدی قرار میدن یعنی فقط میگن ما نمیتونیم پولدار شیم و یا نمی تونیم  فِلان کسی رو که دوست داریم بدست بیاریم خوب این یه موج منفی این واقیعتِ به هر چی فکر کنی همون میشی ...

 

 

بهترین های دنیا همشون مال منه

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 20:36 :: نويسنده : aliagha

برای تماشای بقیه ادامه مطلب را بزنید....

 

 



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : aliagha

باز امشب دلم بار گریه دارد. علت نمیدانم. سبب نمیدانم. ولی حال را میدانم. حال عجیبی دارم امشب. غم غریبی دارم امشب. بی جهت دلم خونه ، بی جهت غمگینم . دلم میخواهد بگریم. غریبانه بگریم. بی کسانه بگریم.
دلم پر است از این دنیای وا نفسا ، دلم پر است از این عادت ها ی زشت. دلم پر است از صدای شور شهر نشینی ، دلم پر است از مزه بلند با هم نشینی. می خواهم امشب تنها باشیم. من و تو ، من و عشق ، من وما.
دستم بی اختیار می دود بر روی کاغذ، زبانم بی صدا می خواند از روی سطر های نوشته قلبم. اه امشب چگونه شبی است؟
صدایی از دور نوایی غمگین زمزمه می کند. نوایی پر شور ، پر درد ، پر عشق.
تاب امشب ندارم. امشب عجیب ترین شب زندگی ام است. امشب غم عجیبی دارم. باز امشب دلم بار گریه دارد.

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : aliagha

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوش‌داروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
این‌همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 16:47 :: نويسنده : aliagha

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : aliagha

*گفتگوي دو دختر* سلام عزيزم خوبي عشقم؟؟ چكارا ميكني قربونت برم؟؟ باشه بعدا ميام ديدنت،كاري نداري خوشگلم-بوس بوس بوس!!! بعد از قطع كردن تلفن * * * واه واه !!! ببين دختره چي كلاسي هم ميذاره واسه خودش انگار از دماغ فيل افتاده!! حالمو بهم زد! _*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_* *گفتگوي دو پسر* بنال...؟ممد گوساله قرار بود تو بياي اينجا پس چي شد؟؟ زود بيا كره خر منتظرم،همين الان گمشو بيا،،، كاري نداري؟خبر مرگت... *بعد از قطع كردن* * * * اخي بچه خوبي اين ممد -خيلي با مرامه دمش گرم *_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : aliagha

1- اگه توي تاكسي ي دختري كنارت نشسته بود وقتي خواستيد پياده شيد بهش بگيد: تونمياي؟؟ و او انكار كه شما؟؟بعد بگيد باشه من اين همه راه بخاطر تو امدم خيلي نامردي و بعد بريد و اون ميمونه با بقيه افراد تاكسي *__*__*__*__*__*__*_* 2- اگه دختري توي پارك روي صندلي نشسته بود با عجله بريد كنارش بشنيد و بگيد معذرت ميخوام دور رسيدم:خب حالا چكارم داشتي؟ البته بايد چند نفر اونجا باشند،و او انكار ميكنه: بعد بهش بگو اگه از اقايون خجالت ميكشي بريم ي جاي خلوت-و مطمين باشيد داغ ميكنه و بعداشم با عصبانيت بگو ديگه و بهم زنگ نزن

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : aliagha

 

دختر بودن يعني تمام عمر پاي آيينه بودن!!

 

دختر بودن يعني هموني كه مادر و خاله و عمه ت هستن!؟

 

دختر بودن يعني انتظار خاستگار موندن

 

دختر بودن يعني چرا اينقدر خونه كثيفه؟!!؟

 

دختر بودن يعني ببخشيد ميشه جزوه تونو ببينم؟

 

دختر بودن يعني برو تو دم در واي نستا!!!

 

دختر بودن يعني لباست 4 مترو نيم پارچه بردن!

 

دختر بودن يعني كجا ميري؟؟زود بيا!!

 

  دختر بودن يعني اجازه گرفتن واسه هر چيزي حتي نفس كشيدن

 

دختر بودن يعني فيلم مورد علاقت را ول كردن و پاشي بري چاي بريزي؟ *

بازم بگم؟؟* **نه ديگه گناه دارن**

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : aliagha

خواستگار رو رد نكنيد شايد تنها شتر بخت شما باشه و نازو كلاس را بذاريد كنار _________________________ تموم دوست پسرا تونو تهديد به ازدواج كنيد اگه موندن كه بهتر اگه نموندن دورشون خط بكشيد __________________________ دعاي باز شدن بخت را دور گردنتون آويزون كنيد ،ي وقت كتابشو دور گردنتون اويزون نكنيد __________________________ پسرهاي فاميل در دسترس ترين طعمه ها هستند -رو هوا بقاپيدشون ________________________ اون يارو با اسب سفيد ميادو بيخيال-اگه كسي با پيكان 57 امد قبول كنيد ___________________________

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 14:0 :: نويسنده : aliagha

اگه تيپ بزنيم بريم سركار ،ميگن ببينم با كي قرار داري؟** اگه لباس معمولي بپوشيم ميگن اصلا سليقه نداري خاك تو سرت _________________________ اگه بگيم دوست داريم،ميگن بازچه نقشه اي تو سرت داري؟؟**اگه نگيم دوست داريم، ميگن پاي كسه ديگري وسطه؟؟** _________________________ اگه زنگ بزنيم ميگن بهم اعتماد نداري؟؟** اگه زنگ نزنيم ميگن انگار سرت خيلي شلوغه!!! _________________________ اگه شام بخواهيم ميگن فقط فكر شكمشه!!!** اگه شام نخواهيم،ميگن ذليل مرده با كي شام كوفت كردي؟؟ _____________________ اي خدا ما چكار كنيم؟؟

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:58 :: نويسنده : aliagha

1.ستاره:شبا مياد بيرون،به همه چشمك ميزنه!! _________________________ 2.سحر:دم هاي صبح مياد،و معلوم نيست شبا كجاست؟! _________________________ 3.سايه هميشه همراته، خيابون و يا {خونه} واسش فرقي نميكنه _________________________ 4.هديه:به همه ميدن:اگه نگيريش از دستت رفته _________________________ 5.راضيه:نيازي به توضيح نيست، _________________________ 6.عسل:همه ميخوان بخورنش _________________________ 7.باران تا مياد خيست ميكنه _________________________ 8.دريا:تا ازش چيزي بخواي صداشو بلند ميكنه

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:54 :: نويسنده : aliagha


خداوند ديد مرد گرسنه است نان را افريد ديد تشنه است اب را افريد ديد در تاريكي است نور را افريد ديد هيچ مشكلي ديگه اي نداره زن را افريد _________________________ بيشتر مردها 2 ارزو بزرگ دارند"اول داشتن خونه و دم داشتن ماشين براي فرار از خونه _________________________ زنهاي زشت هميشه در عشق صميمي هستند _________________________ سريعترين دوربين جهان اختراع شد" اين دوربين ميتونه از خانوم ها در يك لحظه كه دهانشون بسته است عكس بگيره

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:51 :: نويسنده : aliagha


یه دختر خوب هيچوقت زودتر از اينكه از شير بگيرنش عاشق نميشه!! 

 

يه دختر خوب بيشتر از 3 ساعت توي حموم نمي مونه

 

  يه دختر خوب توي رو مامانش وا نميسته و به خاطر قراري داره {و سركاره} 100 تا دروغ نميگه

 

  يه دختر خوب يواشكي دست تو جيب باباش نميكنه 

 

 يه دختر خوب واسه كلاس اسمش را عوض نميكنه& ضغرا=هاني كبري=شاني

يه دختر خوب وقتي لباس نداره واسه خودنمايي لباس از همسايه نميگيره

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:46 :: نويسنده : aliagha

1. همشون ميگن به هيچ پسري اطمينان نداريم اما با 10.000 تا دوستن

 

 

2. Bf شون مال خودشونه اما خودشون مال همه

 

 

 

3. خيلي اتفاقي وقتي باهاشون دوست ميشي

 

4 روز بعدش تولدشه!!!!!

 

5. همه پسراي دنيا را نگاه ميكنن اما نبايد Bfشون حتي نگاه ي دختر كنه!!

6. هيچ وقت روز تولد Bf را يادش نيست ولي Bf بايد يادش باشه!!

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:30 :: نويسنده : aliagha

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : aliagha

بیچاره پسرا وقتی به دنیا میان مادرذلیلند

وقتی میرن مدرسه معلم ذلیلند

وقتی یه کم بزرگ میشن و نوجوون دوست ذلیلند

وقتی ازدواج میکنن زن ذلیلند بازم میگم زن ذلیلند

وقتی میمیرن ذلیل مردن

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:20 :: نويسنده : aliagha

ه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمیشه
یه دختر خوب بیشتر از 3 ساعت توی حموم نمیمونه
یه دختر خوب به خاطر بعضی مسائل چترش را باز نمی کنه

یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه
یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره (و سرکاره)100000 تا دروغ نمیگه

یه دختر خوب از مثلاً 6 ساعت وقت کلاس خودش 5 ساعتش رو نمی پیچونه تا بره پیشه ...اره
خصوصیات دخترا
- تا زبونشون باز میشه عوض مامان بابا میگن شوهر1
- حالشون از پسرا به هم میخوره ولی نمی دونم چرا 666 تا دوست پسر دارن؟2
- اگه خونشون آتیش بگیره بین بابا و لوازم آرایش حتما لوازم آرایش و انتخاب می کنن3
- نون شب ندارن بخورن ولی پول عمل دماغشونو ردیف میکنن4
- همه خوشکل و خوش هیکلن5


دروغ دختر ها
تو برام مثل داداشی = یعنی جلو تر نیا

من تو رو اندازه داداشم دوست دارم=چون حالم از داداشم به هم می خوره
از دست من ناراحتی=هستی كه باش به من چه
من حالم بده = یعنی باید ببریم كافی شاپ و كلی چیز برام بخری
من فقط با تو حرف می زنم = با بقیه می خندم

من همیشه پیشت می مونم = مخصوصا وقتی كه كمیته بیا

آقا پسرا خیلی خودشونو نگیرن
دختر خانما هم خیلی ناراحت نشن


مطلب پایین رو بخوید

هیچ میدونی همه چیز های خوب خانوم هستن
خورشید خانوم-مهتاب خانوم-پروانه خانوم
اما همه چیز های بد آقا هستن
آقا دزده-آقا گاوه-اقا گرگه

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:15 :: نويسنده : aliagha

مردی به پیش زنش آمد و به او گفت : "نمی دانم امروز چه كار خوبی انجام دادم كه یك جن به نزدم آمد و گفت كه یك آرزو كن تا من فردا برآورده اش كنم" زن به او گفت : "ما كه 16 سال اوجاقمون كوره و بچه ای نداریم، آرزو كن كه بچه دار شویم. مرد رفت پیش مادرش و ماجرا را برای او تعریف كرد؛ مادرش گفت : "من سالهاست كه نابینا هستم، پس آرزو كن كه چشمان من شفا یابد" مرد از پیش مادرش به نزد پدرش رفت؛ پدرش نیز به او گفت : "من خیلی بدهكارم و قرض و قوله زیاد دارم از اون فرشته تقاضای پول زیادی كن"
مرد هرچه كه فكر كرد هوای كدامشان را داشته باشد؟ كدام یك از این افراد تقدم دارند،زنم؟ مادرم؟ پدرم؟

تا فردا راه چاره را پیدا كرد و با خوشحالی به پیش جن رفت و گفت : " آرزو دارم كه مادرم بچه ام را در گهواره ای از طلا ببیند. 

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:13 :: نويسنده : aliagha

.

شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 12:57 :: نويسنده : aliagha

به سراغ من اگر مي آيي، تند و آهسته چه فرقي دارد؟

 

تو همان طور که دلت خواست بيا

 

مثل سهراب دگر

 

جنس تنهايي من چيني نيست که ترک بر دارد،

 

جنس آهن شده است چيني نازک تنهايي من

تو فقط زود بيا!

 
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : aliagha

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 17:21 :: نويسنده : aliagha

 

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 17:5 :: نويسنده : aliagha

 

 
دو شنبه 3 بهمن 1398برچسب:, :: 16:56 :: نويسنده : aliagha

 

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

هرکی نظر بده ایشالا به هرکی میخوادبرسه

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

باز واستاده بروبر منو مینگرد خب برو نظر بده...

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 16:45 :: نويسنده : aliagha

 سلام...میدونم خوبین لازم نیست بپرسم

دیشب تا ساعت 3 داشتیم بهم اس میدادیم

ومن به این نتیجه رسیدم که........

اگریه نفربفهمه که دوسش داری

بهت بی محلی میکنه

وگاهی وقتا م3 محمد

ولت میکنه

و...

دیگه اون آدم قبلی نیست

جیگرم همین طوره

دیشب آدرس وبلاگو

دادم بهش

میدونستم ناراحت میشه

اما ازش قول گرفتم تا ناراحت نشه

جیگرجون باورکن...

هیچی...

نمیشه بگم!

نه اصرار نکنین

اصن شما چرا دارین می اصرارین؟

فقط به جیگرمربوط میشه

....

خوب دیگه چه خبر؟

باز که نظر نمیدین

اگه نظر ندین

خودمو میکشم

خونم میفته گردن شما ها...

ازماگفتن بود

بوس برا هرکی نظر بده

 

 

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 16:40 :: نويسنده : aliagha

 اگه پسرا نبودن کی مامانا رو دق می داد؟

.
.
اگه پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟
.
.
اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کیو ضایع می کرد؟
.
.
اگه پسرا نبودن دخترا به چی می خندیدن؟
.
.
اگه پسرا نبودن دخترا کیو سر کار می ذاشتن؟
.
.
اگه پسرا نبودن دخترا کیو تیغ می زدن؟
.
.
اگه پسرا نبودن کی تو کلاس می رفت گچ می یاورد؟
.
.
اگه پسرا نبودن کی آشغالا رو می ذاشت جلوی در؟

.

 
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 15:49 :: نويسنده : aliagha

  سهههلام بچه ها /اینو گذاشتو واسه همه اونایی که بهشون خیانت شده/ حتما بخونید

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد. 
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد. 
در 19 سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد. 
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد. 
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود. 
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد. 
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست... و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

 

 

 

 

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد